الان شـمـا مـلاحـظـه مى كنيد كه رسانه هاى گروهى تمام چيزهايى كه در ايران ، چيزهاى خوبى كه در ايران هست ، اگر صحبت كنند به طور برق آسا ازش مى گذرند و تهمت مى زنند
a
و سر آن تهمت ايستادگى مى كنند. جنگ واقع مى شود، مى بينيد كه الان پيروزى هاىبـزرگ واقـع شـده اسـت ، ايـن را هـمـچـو مـى بـرنـدش و هـمـيـن طـور كـنـارش مى گذارند. اول كه اصل را ذكر نمى كنند، بعد هم اين ، اين را گفت ، آن هم او را گفت و تا حالا تاءييدى ازش نشده . خبرگزارى هايشان مى آيند اين جا، آنهايىكـه اغـراض دارنـد يك چيزى انبار مى كنند و مى فرستند آن جا و آنها هم مى دانند كه اينهاانبار كردند و فرستاده اند، معذلك مى گويند كه(چيز است ، ايران چه شده ، چه شده ،چـه شـده ، دليـل مـا آن كسى است كه مخالف با ايران هست ، آن مخالف با ايران اين طورىگـفـتـه ، درسـت اسـت لابـد. ايـن بـراى ايـن اسـت كـهدنـبـال ايـن هـسـتـنـد كـه يـك چـيـزى از مـا پـيـدا كـنـنـد و بـزرگـش كـنـنـد و مـا را درداخـل بـه هـم بـريـزند. عقل ما و ديانت ما و اسلام و همه چيز اقتضا مى كند كه ما حالا وقتىبـنـا شـد كـه هـمـه بـا ما بدند. با هم خوب بشويم، طرفدار هم باشيم.
ارتش طرفدارسـپـاه بـاشـد، سـپاه طرفدار ارتش باشد و همه ارگان ها طرفدار هم باشند. اين نخواهدارتش را از بين ببرد، آن نخواهد سپاه را از بين ببرد، آن نخواهد دولت را از بين ببرد، آننـخـواهد قوه قضايى را از بين ببرد، همه بايد با هم باشند.اين يك تلكيف الهى شرعىاسـتبـه عـهـده مـا و بـه عـهده همه ملت ،البته /در موقع / اگر خداى نخواسته يك وقت مابـبـيـنـيـم كـه مـى خـواهـد يك همچو چيزى واقع بشود، تكليف شرعى مان اين است كه با هرتـرتـيبى كه مى شود جلويش را بگيريم ولو به افشا كردن ، ولو به اين كه يك نفرىرا قربانى كنيم براى يك ملت ، يك دسته اى را قربانى كنيم براى يك ملت . آدم يـك وقـت از خـودش تـعريف مى كند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحماناست مـن دارم بـه شـمـا آقـايـان عـرض مـى كـنـم هـمـه تـوجـه بـه ايـن داشـتـه بـاشـيـد كـهدنبال اختلاف نرويد. فردا ممكن است كه انتخابات پيش بيايد، خوب ! در موقع انتخاباتالبـته صحبت ها خواهد شد، دنبال اين نرويد كه به هواى نفسانى خودتان براى خودتاندرسـت كـنـيـد. مـى خـواهـد يـك قـضـيـه اى واقـع بـشـود در ايـران ،دنـبال اين نباشيد كه به نفع من باشد، آن يكى بگويد به نفع من باشد، اين مبدا اختلافاسـت . انـبيا و اوليا و كسانى كه وارسته از دنيا هستند، اين معانى را ندارند. شما هم اگرتبعيت از انبيا داريد، تبعيت از اميرالمؤ منين سلام الله عليه داريد، بايد اين معنا را نداشتهبـاشـيـد. اميرالمؤ منين سلام الله عليه تمام دنيا پيشش هيچ بوده ،من گاهى فكر مى كردمكـه حـضـرت امـيـر و همين طور در بين انبيا هم همين طور، در بين ائمه هم همين طور گاهى ازخودشان تعريف مى كنند، اين چيه ؟ اين مبداش همانى است كه خداى تبارك و تعالى به آدمگفت ، وادارش كرد به اين كه آن آسمايى را كه خدا به او تعليم كرده است امر بهش كردكه بايد بگويى .اگر اين امر را نكرده بود آدم نمى گفت .اينها مأ مورند كه چون مقام ،مقام بزرگى است به مردم معرفى كنند اين مقام را براى تبعيت مردم ، نه براى اين كه مىخـواهـنـد خودشان را چه بكنند.حضرت امير كه در بسيارى از جاها از خودش تعريف مى كندكـه مـن اعـتـناى به دنيا ندارم ، او مأ مور است اين را بگويد، بهش هم سخت است اين . /به / انبياى ديگر هم كه از خودشان يك چيزى صحبت مى كردند براى اين كه اين راه هدايت بودهاسـت ، نـه بـراى ايـن كـه بـراى خـودشـان بـوده ، راه هـدايـت بـه عـالم غـيـب بـوده . مثل يك طبيبى كه هيچ قواى نفس ندارد، لكن مى بيند كه اگر چنانچه طب خودش را نشان ندهد مردم به مرض مى افتند، بهيك مرضى مى افتند، اين مجبور مى شود در عين حالى كه نمى خواهد از خودش تعريف كند،از طب خودش و اين كه من متخصص در اين امرم تعريف كند. دو جور تعريف داريم . يك وقت ايناست كه آدم تعريف مى كند مى خواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است . يك وقت اين استكـه آدم تـعـريـف مـى كند مى خواهد خودش را نشان بدهد، اين ابليس است . يك وقت از خودشتعريف مى كند براى اين كه هدايت كند ديگران را، اين نفس رحمان است . حضرت امير كه مىفـرمـايد كه من ، قسم مى خورد به اين كه اگر همه دنيا و چه را به من بدهند، من ظلم حتىبه آن طور نمى كنم ، اين وادار شده است از طرف خداى تبارك و تعالى به اين كه اين رابـگـويـد تا مقام معلوم بشود. مردم تبعيت كنند، مثل همان طبيب مى ماند، نمى خواهد خودنمايىكند مثل امثال ماها كه اگر فرض كنيد يك شعرى بلد هستيم مى خواهيم خودنمايى كنيم كه منآنم كه شعر گفتم ، اگر يك درسى خوانديم خودنمايى كنيم كه من آنم كه درس خواندم ،او مـى خـواهـد هـدايـت كـند مردم را به راهى كه غير از اين نمى شود و لهذا در عين حالى كهبرايش مشكل است ، مى گويد. رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در عينى كه برايشمشكل بود كه حضرت امير را معرفى كند و راه هدايت را به مردم بگويد، براى اين كه مىديـد مـمـكـن اسـت يـك وقـت اخـتـلاف بـشـود، معذلك خدا الزامش كرد كه بايد بگويى ، اگرنـگويى كارى نكردى . اينها الزامى است . اين كه در لسان ائمه مى بينيد كه از خودشانتـعـريـف مـى كـنـند گاهى ، اين يك الزامى است كه از طرف غيب /بر آن شده است / بر آنهاشـده اسـت كـه بـايـد اين كار را بكنيد مردم طبيب را بشناسند. مردم يك ظاهرى مى بينند كهظـاهر اين و آن يكى مثل هم است ، گاهى هم مى بينند كه خوب ! اين آدم هم مى كشد، اين ماموراسـت كـه بـه آنـهـا بـفـهـمـانـد كـه ايـن آدمـكـشـى چـى اسـت و راه هـدايـت ايـن اسـت ،مثل همان طبيب . اگر ما شمه اى از اين معنا پيدا بكنيم كه اگر هم معرفى مى خواهيم خودمانرا بـكـنـيـم مـا نـبـايد بكنيم البته ، ما همچو ماءموريتى نداريم ، لكن اگر بخواهيم بكنيمبـراى ايـن بـاشـد كـه هـدايـت بـشـونـد مردم ، اگر ديديد براى خود است بدانيد كه دستشيطان در كار است . اگر ديديد كه يك وقتى ما مخالفت مى كنيم با رئيس جمهور، يا شمامـخالفت مى كنيد بدانيد كه براى خدا نيست ، دست ابليس در كار است . و همين طور اگر ازدولت ، اگـر مـا از دولتـى كـه الان دارد خـدمت مى كند و خدمتش هم شايان است و مورد اعتماداسـت ، مـا بـخـواهـيـم تكذيب بكنيم ، بدانيد كه دست شيطان در كار است ، براى خدا نيست . اگـر بـخـواهيم از ارتش بدگويى كنيم ، بدانيد دست شيطان در كار است ، از سپاه بكنيمبدانيد دست شيطان در كار است ، دست الهى نيست . امروز شماييد و همه عالم دشمن شما، الامعدودميزان را خود انسان در باطنش غالبا مى فهمد و اگر بخواهد بفهمد هم ميزان دارد.اينآدمى كه در رأس يك امرى واقع هست ، پيش خودش يك وقت شايد فكر كند كه اگر اين امردست آن يكى باشد، بهتر از من است ، ببيند راضى هست واقعا بين خودش و خداى خودش كهاو باشد و خودش نباشد؟ اگر ديد راضى هست به اين امر، بداند كه يك چيزى از عالم غيبدرش هـسـت و اگـر راضـى نيست بداند كه عيب درش هست ، نفسانيت درش هست . البته ما نمىتوانيم ازنـفـسانيت خودمان به طور مطلق جلوگيرى كنيم ، ما همچو قدرتى نداريم ، اما قدرت اين راداريـم كـه جـلوى خـودمـان را بـگيريم اظهار نكنيم . قدرت نداريم اگر با يك كسى واقعامـخـالفـيـم ، مـخـالفـت را در قلبمان هم نداشته باشيم ، اما قدرت اين را داريم كه در مقامعـمـل ، در مـقـام اظهار نكنيم اين كارها را. و ما امروز ملكف شرعى هستيم ، تكليف الهى است كهاگـر در دلمـان /هـم از بـعـضـى مـان / بـعـضـى مـان از بعضى مان خوشش نمى آيد در مقامعـمـل ، در مـقـام ذكـر، در مـقـام تـبـليـغ بـر خـلاف نـفـس خـودشعـمـل بـكـنـد، ايـن يـك امـرى اسـت كـه قـدرت دارد انـسـان ، اگـر آن را قـدرت نـدارد، لكـنعـمـل را، فعل را قدرت دارد و لهذا خدا از انسان مؤ اخذه مى كند. مؤ اخذه نمى كند كه چرا درقـلب تو اين واقع نشد، حالا نقص انسان ، اما اين مؤ اخذه اين طورى ندارد. اما مى توانستىدر عـين حالى كه خوش نيستى با اين ، دوست ندارى ، اين را ذكر نكنى ، اين را قدرت دارى، نـكـردى مـعـاقـبـى . و /مـا/ امروز قضيه شخصى نيست كه يك كسى معصيت خدا را مى كند ومـعـاقـب اسـت ايـن بـه انـدازه شـخـصـيـت خـودش و بـه انـدازهحـال خـودش مـعـاقـب است . ما اگر امروز مخالفت با هم بكنيم ، قضيه يك ملت در كار است ،قـضيه ملت هاى اسلامى در كار است ، قضيه اسلام در كار است ، قضيه ارزش هاى الهى دركـار اسـت ، قـضيه ملت هاى اسلامى در كار است ، اين جرمش غير آن جرمى است كه كسى توخـانه اش نشسته ، يك معصيتى مى كند، آن هم جرم است . اما كسى مخالفت بكند با يك كسىكه دارد خدمت به خلق مى كند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند با يك شخصى كه دربـين خانه خودش فرض كنيد كه در عائله خودش مى كند، آن هم جرم است . اما كسى مخالفتبكند با يك كسى كه دارد خدمت به خلق مى كند اين غير آن جرمى است كه مخالفت بكند بايك شخصى كه در بين خانه خودش فرض كنيد كه در عائله خودش مى كند، آن هم جرم است . امـا ايـن جـرم از آن جـرم خـيـلى بـالاتـر اسـت و ايـن يـك چـيـزى اسـت كـهمشكل است خداى تبارك و تعالى انسان را ببخشد. امروز خيلى تكليف به عهده ماست ، تكليفهـاى شاق هم به عهده ماست .امروز شماييد و همه عالم دشمن شما الا معدود، البته بين ملتهـا زيـاد هـسـت /شـمـا/ بـه شـمـا توجه دارند. اما دولت ها معدودى هستند كه مخالف با شمانـيـسـتـند، همه مخالفند.اگر ما هم بخواهيم خودمان با هم مخالفت كنيم ، اين يك جرمى استكـه تـا ابـد به عهده ما خواهد ماند و براى ما يك جرم ابدى ثابت خواهد شد، يك روسياهىابدى پيش خداى تبارك و تعالى براى ما پيدا خواهد شد.حضرت امير سلام الله عليه دربـسـيـارى از امـورى كـه بـرايش خيلى سخت بود، دندان روى جگر مى گذاشت و موافقت مىكـرد بـراى مـصـالح كـلى ، براى مصالح اسلام . ما اگر تبعيت از او داريم بايد اين طوربـاشـيـم ، اگر يك مقدار هم تبعيت داريم ، يك مقدارى همين طور باشيم . در هر صورت آنىكـه در يـك همچو موقعى براى ما بايد خيلى مورد نظر باشد، اين كه الان دارند از اطرافدنـبـال ايـن مـى رونـد كـه مـا را از بـاطـن از بـيـن بـبـرنـد، درداخـل مـا را خـرد كنند، نتوانستند در خارج بكنند، نقشه ها همه نقش بر آب شد و از بين رفتلكـن حـالا الان ايـن نـقـشـه ، نـقـشـه مـهـمـى اسـت كـه مـى خـواهـنـد درداخل ، هى چيزهايى مى گويند در كجا چى واقع شده ، معلوم شد چه شده است ، كى با كىدعـوا دارد، كـى بـا كـى چـه دارد و ايـنها تأثير دارد اگر چنانچه توجه نكند انسان بهخداى تبارك و تعالى ، از خداى تبارك و تعالى در واقع نخواهد اين را كه انسان را از اينشرها نجات بدهد، ممكن است انسان در دام بيفتد. و ما بحمدالله امروز همه با هم خوب هستيم، انشاءالله و اميدوارم خداى تبارك و تعالى همه را تاءييد كـنـد و هـمـه شـما ديگرى را تأييد كنيد، همه ملت دولت را تأييد كند، دولت همه ملت راتـأيـيـد. كـنـد و مـجـلس و هـمين طور همه با هم باشند تا انشاءالله خداى تبارك و تعالىقدرت بدهد به همه و توجه كند به همه و اين ملت را از شر اشرار نجات بدهد. والسلام عليكم و رحمة الله