حبيب بن مظاهر نزد حسين علیه السّلام آمد و عرض كرد: يابن رسول الله! در اين نزديكي يك تيره از بني اسدند. اجازه ميدهيد نزد آنها بروم و آنها را به ياري تو بخوانم. شايد خدا بدانها از تو دفاع كند. فرمود اجازه دادم؛ حبيب نيمة شب ناشناس نزد آنها رفت و او را شناختند و گفتند: چه حاجتي داري؟ گفت: بهترين سوغات را براي شما آوردم.
آمدم شما را به ياري پسر دختر پيغمبرمان دعوت كنم...